فریاد یک زن
یکشنبه ۰۱ سپتامبر ۲۰۲۳
 


در تاریخ سوم سپتامبر دانیل باقری سروستانی  گفتگویی به مدت یکساعت و شش دقیقه با مونا قاسمی، نایب رئیس کنگره، و معاون کمیته اداری و معاون کمیته مشارکت جمعی که ریاست آنها را، رئیس کنگره، آرزو خدیر به عهده دارد انجام داد.

یکی از نکاتی که برای من سئوال برانگیز است عدم استقبال اعضا و کامیونیتی از پادکست های تهیه شده توسط دانیل باقری سروستانی، یکی از اعضای هییت مدیره و سرپرست کمیته خدمات است.

این نهمین پادکست کنگره ایرانیان میباشد که از آپریل 2021 بعد از تشکیل اولین هییت مدیره سراسری آغاز گردید. تا به حال نه پادکست تهیه شده که درمجموع (27+28+27+26+26+21+20+11+11) 197 بار شنیده شده اند.
آیا اجرای آنها به زبان انگلیسی، موضوعات انتخابی، دعوت شدگان و یا خود مجری باعث آن میباشند. یا اینکه به احتمال زیاد دلیل اصلی عدم اعتماد به کنگره و روی گردانی از آن توسط کامیونیتی میباشد که هیچیک از برنامه های این نهاد مورد استقبال حتی موافقین قرار نمیگیرد.

در ضمن تعریف و اهداف اینگونه پادکست ها مشخص نیست. به نظر میاید که دانیل باقر سروستانی آنطور که مایل است این پروژه را دنبال میکند.

هشتمین پادکست را هییت مدیره اینگونه در سوشیال مدیا معرفی میکند:

از سری پادکست‌های کنگره ایرانیان کانادا - فایل کامل گفتگو با محمد راد در ارتباط با انجمن بازرگانی ایران و کانادا و نحوه شکل گیری این انجمن و و تحریم‌های بین ایران و کانادا

سئوالاتی از جمله تداخل منافع، در رابطه با این پادکست برایم مطرح بود که هیچگونه جوابی دریافت ننمودم. در ضمن نظرات خود را نسبت به این گفتگو در مقاله ای در میان گذاشتم.

مونا قاسمی یکی از بی سر و صدا ترین اعضای هییت مدیره فعلی کنگره میباشد که ایشان نیز بدون سابقه قبلی در فعالیت های کنگره، در انتخابات قبلی که رقابتی در میان نبود کم و بیش معادل کاندیدا های دیگر با 130 رای به هییت مدیره میپیوندد. جالب توجه اینکه ایشان نیز به غیر از معاونت کنگره، در کمیته هایی که آرزو خدیر ریاست آنها را به عهده دارد، کمیته اداری و مشارکت جمعی، سمت معاونت را دارد.

در این پادکست پیرامون موضوعات مختلف گفتگو به عمل آمد ولی میتوان گفت که موضوع اصلی هویت/ فرهنگ/ مذهب بود.

مونا (زهرا قاسمی زاویه) از دوسالگی در کانادا به سر میبرد، تحصیلات دانشگاهی خود را در  رشته های برنامه نویسی کامپیوتر و مردم شناسی به پایان رسانده است.

مونا در یک خانواده مذهبی پدر سالارانه به دنیا آمده و تا سن 25 سالگی حجاب را رعایت کرده است و حدود سن 17 الی 18 سالگی به شهروندی کانادا پیوسته است.

از جهتی نمیتوان مسیری را که مونا در سال های اول زندگی در کانادا طی کرده است را مسیری که بسیاری از دختران ایرانی بعد از مهاجرت طی میکنند پنداشت. از طرفی هم میتوان این باور را داشت که آنچه دخترانی که در یک خانواده مذهبی چه در ایران و چه در کانادا با آن روبرو هستند، کم و بیش مشابه به آنیست که مونا به شرح آن میپردازد.

مونا خود را فردی سرکش معرفی میکند (14:30). شاید حق با مادر مونا باشد که سرکشی مونا را فقط به خاطر سرکشی کردن میدانست. وگرنه مشکل میتوان تسلط فرهنگ، مذهب و فشار پدر و مادر بر فرزندان را در جامعه آزادی مانند کانادا تا این حد تصور نمود. مگر اینکه تمایلاتی در خود فرد وجود داشته باشد، و یا اینکه مظلوم گرایی در فرد نهادینه و به ماهییت مبدل شده باشد. بخصوص که در مورد ایشان که بر این باور است که کودکی خود را در اسارت به سر برده است به نظر نمیاید که رفع حجاب رهایی به حساب آید. (15:00)

مونا میپذیرد که حتی امروز در سن 34 سالگی هنوز مشکل هویت داشته و نمیداند که کیست (17:00). ولی آنچه از مجموع گفته ها برمیاید، ایشان موفق شده است که از "دیگری" بودن و مانند دیگران نبودن برای خود هویت و ارزش هایی را بیافریند که برای حفط و اثبات آن تلاش کند.

به نظر میاید که دانیل باقر سروستانی در این رابطه شباهت هایی با مونا داشته و هر دوی آنها احساس نزدیکی دوستانه بیشتری به ریشه ایرانی خود که در بعضی موارد جنبه های مذهبی (اسلام) نیز پیدا میکند داشته، تا هویت کانادایی که نسبت به آن رنجشی در آنها دیده میشود. این احساس را میتوان کم و بیش در بسیاری از همسویان ملاحظه نمود و مشخص نیست که تا چه اندازه تمایل آنها به فرهنگ سرزمین مادری در رابطه با سرخوردگی از هویت ناشی از مهاجرت و فرهنگی که در هضم آن مشکل دارند باشد.

مونا به فرق میان آنچه مذهب تکلیف میکند و آنچه رفتار پدرسالارانه تحمیل میکند (21:00) اشاره میکند که قابل تعمق است.

مونا همچنین به خاطراتی از رفتار تحمیلی/ نظارتی پدرش در زمان نوجوانانی اشاره میکند که شاید در کانادا به نظر بعید آید ولی در ایران بسیاری از نوجوانان، بخصوص دختر ها با آن روبرو میباشند. (38:00)    

با مطرح کردن زن مناسب ازدواج از نگاه مذهب و فرهنگ حاکم در جامعه، موضوع بکارت را به میان میکشد که توجیه کننده بسیاری از تحمیل ها بر زنان است. (39:00) 

مونا از اینکه عده ای از جوانان بالغ ایرانی با رسیدن به کانادا عصیان کرده و هویت فرهنگ ایرانی خود را کاملن رد و تلاش میکنند که جذب فرهنگ کانادایی شوند متاسف است. (56:00)

 با اشاره به آنچه بر سر بومیان کانادایی و یا ژاپنی ها در زمان جنگ جهانی دوم آمده است، احساس بیگانگی، دوری و عدم تعلق خود را بیان و توجیه میکند. (57:00)

بیشک این پادکست برای آشنایی با مشکلاتی که جوانان، بخصوص زنان از نظر هویتهای فردی، اجتماعی، مذهبی و فرهنگی و همچنین احساس عدم تعلق با آن روبرو هستند یاری دهنده است.  مشکلاتی که در بخش های آینده زندگی باعث بوجود آمدن ناهنجاری های روانی در این افراد میگردد.

ولی زمانی که مونا با عنوان نایب رئیس کنگره و کمیته مشارکت جمعی در آن شرکت میکند و مصاحبه کننده نیز یکی دیگر از اعضای هییت مدیره است، اینگونه پادکست ها با این اینگونه موضوعات سئوال برانگیز میگردند.

از مصاحبه با نایب رئیس کنگره میتوان انتظار داشت که گفتگو ها به گونه ای به فعالیت های کنگره مربوط گردند. یا اینکه حداقل به برنامه هایی در برخورد با اینگونه مشکلات بیانجامد. وگرنه چه لزومی داشت که برای مطرح کردن اینگونه مشکلات با یکی از اعضای هییت مدیره گفتگو به عمل آید که تا اندازه ای گمراه کننده است. چه بسا که عدم توجه به این نکات، یکی دیگر از دلایل عدم استقبال افراد و بی تفاوتی به برنامه های کنگره باشد.

بخصوص که حتی اعضای کنگره و حامیان هییت مدیره نیز نه تنها تمایلی به این پادکست ها از خود نشان نمیدهند بلکه در ترغیب دیگران و اطلاع رسانی نیز قدمی برنمیدارند.

رضا نامداری، تنها کسی که به این پادکست واکنشی نشان میدهد به کف زدن و بازار گرمی از طریق بیان یک جمله  اکتفا میکند: "گوش دادن به 20 دقیقه آخر این پادکست واقعاً لذت بخش است".

البته در میان گذاردن آزادانه نظرات نیز نیاز به رفع حجاب و رهایی دارد که تا زمانی که صورت نگیرد با واکنش های سرکوبگرانه به نظرات دیگران همراه خواهد بود.

حضور مونا در کانادا به مرور زمان، حجاب تحمیلی بر ایشان را فرسوده ساخت و گرنه عصیان و رهایی در کار نبود.

چه خوب میشد که مونا با میلیون ها زن ایرانی، در دوره زن، زندگی، آزادی، همصدا میشد و از موقعیت خود در کنگره بهره میگرفت و به مخالفت با فرهنگ پدر(مرد) سالارانه مذهبی برمیخاست.

چه خوب میشد که مونا با نگاهی دیگر به دوست و دشمن پیرامون خود مینگریست. آنهایی  که او را ترغیب به پیوستن به هییت مدیره و در جایگاه نیابت قرار گرفتن ترغیب نمودند، تا یکبار دیگر قصه سوده قاسمی تکرار گردد را بهتر میشناخت.

هر کسی این حق را برای خود قائل است که خانواده ای تشکیل دهد و در جایگاه حاکمیت آن قرار گیرد. در کامیونیتی که مانند خانواده ای میماند، متاسفانه هر کس این آمادگی را در خود میبیند که در جایگاه مدیریت نهادی قرار گیرد که به نظر میاید سخنگوی همه ایرانیان در کانادا میباشد.

چه خوب میشد که رضا نامداری نیز با نگاهی عمیق تر به اعمال خود، آثار نهادینه شده پدر(مرد) سالاری را در خود میدید. چرا ایشان باید خود را  وکیل، ولی و وصی، اعضای بالغ هییت مدیره بداند که در جهت محافظت آنها از "آزار" ناشی از مطالب و پوستر های من، اجبار به حذف و سانسور باشد؟

چه خوب میشد که زنان در اکثریت در هییت مدیره، خودی نشان میدادند و رنگ و بوی دیگری به این نهاد میدادند که نیاز به رفتار سرکوبگر و مردسالارانه رضا نامداری و محمد وحیدی راد در آن نباشد.

لینک پادکست

 

باز گشت به صفحه اصلی

 

 

Last Edited 10/09/2023 - For all comments on this site info@signandprint.ca