|
بالاخره از پنج برنامهای که در روز شنبه گذشته من از آنها
مطلع شدم، فستیوال فیلم دیاسپورا را انتخاب و به مشاهده فیلم
«همزیستی، بیخیال» در مرکز شهر تورنتو رفتم. البته من نام این
فیلم را در سوشیال مدیا «همزیستی، کشک» ترجمه کردهام. از
انتخاب خود که من را وادار به تعمق مجدد در رابطه با امکان
همزیستی اعراب و یهودیها در فلسطین نمود، خیلی راضی هستم.

متنی
که در اینجا بازنویس میکنم، ترجمه فارسی متنی میباشد که در یکی
از گروههای فیسبوکی ویلودیل به زبان انگلیسی اجازه نشر پیدا
نکرد و در گروه دیگر بعد از یک کامنت با لحن خیلی خشن حذف
گردید.
زمانی که در نبود درگیری، امکان همزیستی در فضای مجازی وجود
ندارد، تصور همزیستی میان دو ملت که صد سال نسبت به یکدیگر
خشونت نشاندادهاند، چه بسا که وهم و خیالی بیش نباشد.
این فیلم مستند واقعی، بلوغ اجتماعی زنی را به تصویر میکشد که
در فضایی به ظاهر دور از سیاست شکل گرفته، اما در پیوندی
صادقانه با حقیقت زیسته است.
در حین تماشای فیلم به فکر جوامع امروز افتادم
که با سرعتی بیشتر از توانایی ما برای تطابق و سازگاری، رشد و
پیچیدهتر میگردند. و گاهی اینطور به نظر
میرسد که
همزیستی واقعی
بین فرهنگهای مختلف امکان پذیر نیست.
با این حال، در میان تمام غم و تنشی که در مستند دیده میشد،
جرقهای از شادی در دل بیننده روشن میشود:
عدهای اندک، حتی
اگر تنها حدود
۲۰۰
نفر باشند، رویای زندگی مشترک در صلح را محقق کردهاند.
اینکه این رویا آیا پس از فاجعه
۷
اکتبر ۲۰۲۳ ادامه پیدا کند، به شجاعت و توانایی آنها بستگی
دارد. اما وجود آن، شاهد شگفتانگیزی بر آنچه انسانیت میتواند
بسازد، میباشد.
این جامعهی کوچک
“نوه
شالوم / واحهالسلام، «آبادی صلح»
نام دارد. این روستا در سال
۱۹۶۹
تأسیس شد و جایی است که یهودیان و فلسطینیهای اسرائیل
کنار هم زندگی
میکنند، فرزندانشان را به
مدرسهای
دوزبانه میفرستند و بهطور برابر به عبری و
عربی صحبت میکنند. ساکنان نه به دلیل ثروت یا شهرت، بلکه به
خاطر
تعهدشان به گفتوگو، برابری و زندگی مشترک
انتخاب میشوند. بیشتر آنها معلم، فعال یا حرفهایهایی هستند
که صلح را بهعنوان یک تمرین روزانه زندگی میکنند.
این روستا تا حدی از طریق شهریه، کارگاهها و کمکهای مالی
خودکفا است، و عمداً کوچک باقی مانده تا
صمیمیت و اعتماد
میان ساکنان حفظ شود، حتی زمانی که جهان
پیرامون آنها بیشتر و بیشتر دچار تقسیم و تنش میشود.
این محیط کوچک هم نتوانست خود را در مقابل واقعیات در امان
نگاه دارد. از آغاز در گیریها،
سایه ترس، غم و تنش بر ساکنان آن سنگینی میکند. برنامهها
متوقف و پیشگیریهای امنیتی افزایش یافتند و جامعه با این
سؤال روبهرو شد که آیا همزیستی میتواند ادامه پیدا کند،
زمانیکه جهان
اطراف شما در حال فروپاشی است؟
با این حال، این مکان هنوز به حیات خود ادامه میدهد. در
منطقهای که تیتر اخبار اغلب داستانهایی از جدایی، نفرت و ترس
روایت میکند،
این مردم،
گفتوگو، شجاعت و انسانیت را انتخاب میکنند.
این تقریباً غیرواقعی به نظر میرسد، معجزهای کوچک و شجاعانه
که نشان میدهد
همزیستی نه تنها
ممکن، بلکه زنده است.
روزی یکدقیقه با دموکراسی – هفته شانزدهم –
دموکراسی ۳-۲-۱
دوشنبه -
اطلاعرسانی
دموکراسی با اطلاع و ارتباط زنده میماند.
چرا تا به حال موفق نشدهایم که شبکه منسجمی برای اطلاعرسانی
رویدادهای کامیونیتی بوجود آوریم؟ با وجود امکانات سوشیال
مدیا، این واقعن یک گناه کبیره است. فقط کافیست:
۱- هر زمان، که از رویدادی مطلع میشویم، از طریق سوشیال مدیا
دیگران را هم مطلع سازیم.
گروه
رویدادهای جامعه ایرانیان در فیسبوک را برای همین راهاندازی
کردهایم.
۲- به خود فشاری بیاوریم، چه بعد و چه بعد از برنامهها، نظر
خود را در میان بگذاریم.
۳- فراتر رفته، در برنامهها شرکت کنیم. برگزار کنندگان را
تشویق و در موفقیت آنها سهیم شویم.
اگر هم نتوانستیم و نکردیم، فقط
از خود بپرسیم
چرا؟
سه
شنبه –
خودشناسی
دموکراسی از خودشناسی، خود جمعی از طریق فعالیتهای اجتماعی
شروع میشود.
۱-
ضعفها
خود را بشناسیم؛ چه در خودمان، چه در جمعمان. انکار و سر زیر
برف کردن، ما را در همان نقطه نگه میدارد، و مشکل را برطرف
نمیکند.
۲- با
شهامت با آنها روبرو شویم. پذیرفتن اینکه «من هم بخشی از مشکل
هستم» نقطهی آغاز بلوغ مدنی است.
۳-
و بالاخره هر چند کوچک، اولین گام را برای تغییر برداریم. شاید
فقط یک رفتار یا یک تصمیم ساده باشد، اما همین گام نخست است که
مسیر را باز میکند. پذیرش یعنی صداقت با خود، نه سرزنش خود.
اگر هم نتوانستیم و نکردیم، فقط
از خود بپرسیم
چرا؟
چهارشنبه –
همکاری داوطلبانه
دموکراسی کار گروهی است، نه بازی انفرادی.
۱- با پیشنهاد کمک به فعالیتهایی
که
در جریان میباشند شروع کنیم. منتظر نباشیم کسی از ما بخواهد.
مطمئن باشیم که جواب رد نخواهیم شنید. بدون اینکه درگیر فرعیات
و یا تفاوتها شویم به مشترکات تمرکز کنیم، و تا جای امکان در
همان محدوده باقی بمانیم.
۲–
در گام بعدی، مسئولیتهای بیشتری را بپذیریم.
وقتی اعتماد میکنیم به ما هم اعتماد میشود، فضا باز میشود و
انرژی جمعی بالا میرود.
۳–
با تشویق دیگران در پیوستن، انگیزه را در خودمان و دیگران
تقویت کنیم. روح مشارکت را گسترش دهیم. کار گروهی هنر است، و
دموکراسی زیباترین اثر آن.
اگر هم نتوانستیم و نکردیم، فقط
از خود بپرسیم
چرا؟
پنجشنبه –
احترام متقابل
بدون احترام متقابل، گفتوگو فقط جدل، و همکاری نوعی آزار دادن
خود و دیگران است.
۱- با بالا بردن ظرفیت پذیرفتن دیگران، با تمام اشکالاتی که در
آنها میبینیم، از توجیه فاصله بگیریم. کم ظرفیتی دیگران را
فرصتی برای برای بالا بردن ظرفیت خود کنیم.
۲-
تفاوتها را بپذیریم؛ چون دموکراسی یعنی حق داشتن نظر متفاوت،
حتی اگر آن را نپسندیم.
خود را با این فرهنگ آشنا سازیم و در پیشفرضهایمان تغییر
بوجود آوریم.
۳-
و در نهایت قضاوت نکردن را تمرین کنیم. به جای پیش داوری،
فرصت مجدد دادن را در خود نهادینه کنیم. اعتماد کنیم، که
اعتماد پایهی جامعهای سالم است.
اگر هم نتوانستیم و نکردیم، فقط
از خود بپرسیم
چرا؟
جمعه – استقامت و
استمرار
هیچ تغییری بدون تداوم پایدار نمیماند.
۱- از
گامهای کوچک اما منظم شروع کنیم. با پنج دقیقه گفتوگو و یا
حضور در یک برنامه.
در سوشیال مدیا از طریق لایک، و کامنت و اشتراک حضور آشکار
داشته باشیم. تا اینکه این نحوه عمل در ما نهادینه شود و ترس
دیده شدن از میان برود.
۲-
بدون انتظار نتیجهی فوری ادامه دهیم. تغییر فرهنگی زمان
میخواهد، مثل پرورش یک باغ میماند.
۳- و سرانجام، تبدیل تغییر به عادت.
وقتی استمرار پیدا کند، دموکراسی دیگر شعار نیست، بلکه سبک
زندگی ما میشود. استمرار یعنی باور به رشد تدریجی، نه معجزهی
ناگهانی.
اگر هم نتوانستیم و نکردیم، فقط
از خود بپرسیم
چرا؟ |